به گزارش تحریریه، شیه شیائو رونگ(薛小荣)، استاد تاریخ معاصر چین در دانشگاه فودان و کارشناس برجسته روابط بینالملل، با بررسی سلسله اقدامات آمریکا در حوزههای اقتصادی و امنیتی، تلاش کرده است منطق پشت رفتارهای اخیر واشنگتن را بازخوانی و تحلیل کند.
در ۱۶ نوامبر به وقت محلی آمریکا، بسنت، وزیر خزانهداری ایالات متحده، در گفتوگو با شبکه فاکسنیوز نسبت به توافق حاصلشده میان چین و آمریکا بر سر موضوع تعرفهها ابراز خوشبینی کرد. او در این مصاحبه سه محور اصلی را مطرح نمود:
موضوع نخست این بود که در زمینه تأمین عناصر نادر خاکی میان دو کشور، واشنگتن امیدوار است پیش از روز شکرگزاری—در واقع تا پایان نوامبر—توافقی با پکن امضا شود. بر اساس این توافق، چین باید سیاست تجارت آزاد عناصر نادر خاکی با آمریکا را که تا پیش از ۴ آوریل ۲۰۲۵ برقرار بود، احیا کند و محدودیتهایی را که در جریان جنگ تعرفهای و بهعنوان اقدامات کنترلی موقت علیه آمریکا اعمال شد، لغو نماید. به زبان ساده، آمریکا میخواهد هر نوع عنصر نادر خاکی را که نیاز دارد، چین موظف به تأمین آن باشد.
نکته دوم اینکه بسنت اعتراف کرد جنگ تعرفهای که توسط رئیسجمهور ترامپ آغاز شد، باعث شد چین از کشاورزانِ سویا در آمریکا بهعنوان اهرم فشار استفاده کند و خرید سویا از آمریکا را به شدت کاهش دهد. به همین دلیل، کشاورزان آمریکایی امسال متحمل خسارتهای سنگینی شدند. او ابراز امیدواری کرد که چین به تعهداتی که در مذاکرات بوسان کره جنوبی میان رهبران دو کشور حاصل شد پایبند بماند و خرید گسترده سویا از آمریکا را از سر بگیرد تا زیان بازار این محصول جبران شود؛ موضوعی که او نسبت به آن اطمینان زیادی نشان داد.
سومین نکته اینکه اگر چین توافق عناصر نادر خاکی را امضا نکند، از آمریکا سویا نخرد و تعهدات رؤسای جمهوری دو کشور را اجرا نکند، ایالات متحده آماده اعمال مجموعهای از اقدامات تلافیجویانه و تحریمهای سخت علیه چین است.
خلاصه سخن اینکه از نگاه وزیر خزانهداری آمریکا، چین مانند «گوشتی روی تخته قصابی» است که واشنگتن هرطور بخواهد آن را تحت فشار میگذارد، و اگر چین کوچکترین مقاومتی نشان دهد، آمریکا شدت اقدامات خود را افزایش خواهد داد.

امروز قصد داریم اظهارات اخیر وزیر خزانهداری آمریکا، بسنت، را به طور مختصر بررسی کنیم. آیا بسنت همانند سانائه تاکایچی، نخستوزیر ژاپن، عقل خود را از دست داده است؟ آیا هنوز متوجه نشده که شرایط میان چین و آمریکا تغییر کرده؟ هنوز درنیافته که موازنه قدرت میان دو کشور دچار تحول اساسی شده است؟ او همچنان خود را در توهماتش غرق کرده و گمان میکند با اعمال فشار میتواند چین را وادار به امتیازدهی کند. به نظر من، از میان سه مطالبهای که او مطرح کرده، احتمالاً هیچکدام به نتیجه نخواهد رسید.
نخست، درباره مسئله «تأمین عناصر نادر خاکی» که بسنت مطرح کرده است:
چین مدتهاست که موضع خود را در این زمینه کاملاً روشن کرده و حتی «کتاب سفید کنترل صادرات عناصر نادر خاکی» منتشر نموده است. در این سند بهصراحت اعلام شده که علت اصلی کنترل صادرات، جلوگیری از انتقال عناصر نادر و بهویژه عناصر نادر متوسط و سنگین، و همچنین آهنرباهای مبتنی بر این عناصر، به کاربردهای نظامی است؛ زیرا چنین استفادهای میتواند موجب تولید سلاحهای کشتار جمعی شده و صلح جهانی را تهدید کند.
بنابراین موضع چین روشن است: استفاده گسترده از عناصر نادر متوسط و سنگین در سلاحهای تهاجمی و نظامی، به هیچوجه قابل قبول نیست. آمریکا موافق باشد یا نباشد، خوشش بیاید یا نه، چین در این اصل بنیادین هرگز کوتاه نخواهد آمد. اینکه آمریکا بخواهد حجم زیادی از عناصر نادر بهویژه عناصر نادر سنگین را برای توسعه تسلیحات پیشرفته خریداری کند، عملاً غیرممکن است.

دوم اینکه، سیاست کنترل صادرات عناصر نادر در چین کاملاً شفاف است:
چه شرکتهای آمریکایی باشند و چه شرکتهای دیگر کشورها، اگر به عناصر نادر چینی نیاز داشته باشند، ابتدا باید درخواست خود را به وزارت امور خارجه ارائه دهند و پس از تأیید، درخواست رسمی را به وزارت بازرگانی تسلیم کنند. این درخواست باید شامل فهرست دقیق نیازها، توضیح کاربرد عناصر نادر، نوع محصولی که قرار است تولید شود و مسیر نهایی انتقال آن باشد. چین یک نظام جامع ردیابی و نظارت بر مصرف عناصر نادر دارد و هر شرکت تنها میتواند بهاندازه نیاز واقعی خود درخواست کند؛ ذخیرهسازی و انبارکردن این مواد کاملاً ممنوع است.
این دو اصل کلیدی در کنترل صادرات عناصر نادر، «خط قرمز» چین محسوب میشود؛ مواردی نیست که آمریکا بتواند با فشار از آن عبور کند یا بسنت بتواند با تهدید آن را تغییر دهد.
سومین نکته مربوط به موضوع خرید سویای آمریکا از سوی چین است:
موضع چین مدتهاست که کاملاً روشن است؛ خرید سویا از آمریکا، آرژانتین یا برزیل یک تصمیم صرفاً بازاری است. هر کشوری که کیفیت بهتر و قیمت مناسبتری ارائه کند، همان کشور انتخاب خواهد شد. وقتی ترامپ تصمیم گرفت سویا را به اهرم فشار تبدیل کرده و آن را در جنگ تعرفهای علیه چین وارد بازی کند، طبیعی بود که چین نیز بهسادگی خرید خود را به سویای آرژانتین و برزیل منتقل کند.
اینکه بسنت امیدوار است چین مقدار عظیمی سویا از آمریکا خریداری کند تا مشکل انبارهای پر و مازاد تولید کشاورزان آمریکایی حل شود، چیزی جز رؤیاپردازی یکطرفه نیست.
تجربه تلخ یک بار کافی است؛ پولی که آمریکا از فروش سویا به چین به دست میآورد، در نهایت به جیب مجتمعهای بزرگ نظامی—صنعتی آمریکا میرود و علیه خود چین مورد استفاده قرار میگیرد. چگونه ممکن است چین بهدست خود منابعی را فراهم کند که در نهایت به زیانش تمام میشود؟
در نهایت، بسنت تهدید کرده که اگر چین تا پیش از روز شکرگزاری توافقنامه عناصر نادر خاکی را امضا نکند، آمریکا اقدامات تلافیجویانه انجام خواهد داد:
در اینجا تنها میتوانم یک توصیه دوستانه به او داشته باشم: بهتر است نگاهی به کتابهای مربوط به «مکآرتور» بیندازد. زمانی مکآرتور نیز در یکی از سردترین زمستانها با غرور اعلام کرده بود که «پیش از کریسمس جنگ را تمام خواهد کرد». اما در نهایت، او خود به بزرگترین سوژه تمسخر تبدیل شد. اکنون نیز بسنت باید مراقب باشد همان مسیر را تکرار نکند و به «مکآرتور دوم» بدل نشود.

ژنرال داگلاس مکآرتور: فرمانده مشهور نیروهای آمریکایی در جنگ کره (۱۹۵۰—۱۹۵۳) بود. در اوایل جنگ، پس از یک عملیات موفق در «اینچون»، نیروهای تحت فرمان مکآرتور به سرعت به سمت شمال شبهجزیره کره پیشروی کردند. در این زمان او با اطمینان کامل به سربازان و مردم قول داد که «آنها حتماً برای کریسمس به خانه بازخواهند گشت». اما برخلاف پیشبینی او، چین به طور گسترده وارد جنگ شد و با یک ضدحمله بزرگ و غافلگیرکننده، نیروهای مکآرتور را با تلفات سنگین به عقب راند. وعده «کریسمس در خانه» نه تنها محقق نشد، بلکه جنگ برای سالها ادامه یافت.
پایان/













نظر شما